کد مطلب:77632 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

خطبه 148-درباره اهل بصره











و من خطبه له علیه السلام فی ذكر اهل البصره

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است در ذكر اهل بصره:

«كل واحد منهما یرجو الامر له و یعطفه علیه دون صاحبه، لا یمتان الی الله بحبل و لا یمدان الیه بسبب. كل واحد منهما حامل ضب لصاحبه. و عما قلیل یكشف قناعه به. و الله لئن اصابوا الذی یریدون لینتزعن هذا نفس هذا و لیاتین هذا علی هذا!»

یعنی هر یك از طلحه و زبیر امید دارند امر امارت را از برای خود و میل می دهند به جانب خود، بدون مصاحب خود و متوسل نیستند به سوی خدا به ریسمان پیمانی و نمی كشند خود را به سوی خدا به سببی و هر یكی از ایشان بردارنده ی حقد و حسد مصاحب خود باشند و در اندك وقتی برمی دارند هر یك از آن دو نفر پرده ی حسد خود را از برای مصاحب خود و ظاهر می سازند حسد یكدیگر را. سوگند به خدا كه اگر برسند به امارتی كه طالب اویند، هر آینه می گیرد این یكی جان آن دیگر را و می آید این یك به قتل آن دیگر.

«قد قامت الفئه الباغیه، فاین المحتسبون؟ فقد سنت لهم السنن و قدم لهم الخبر. و لكل ضله عله و لكل ناكث شبهه. و الله لا اكون كمستمع اللدم یسمع الناعی و یحضر الباكی»[1].

یعنی به تحقیق كه برپا شدند گروه ظلم كنندگان و گمراهان، پس كجا باشند عمل كنندگان به خیر، امركنندگان به معروف؟ پس به تحقیق كه نهاده شده از برای ایشان طریقهای شریعت و پیش فرستاده شد از برای ایشان خبر نبوی صلی الله علیه و آله: «انك ستقاتل الناكثین و القاسطین و المارقین». یعنی خبر داد رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام كه به تحقیق كه تو بزودی جنگ خواهی كرد با كسانی كه شكننده ی عهد باشند و ظالم باشند و

[صفحه 652]

حلال دانند قتال با خلیفه ی به حق را. و از برای هر ضلالتی علت وجهتی است و ضلالت ایشان علتی ندارد به جز حسد و از برای هر شكننده ی عهدی شبهه ای است و از برای ایشان شبهه ای نیست مگر طغیان و طلب ریاست، سوگند به خدا كه نمی باشم مثل كسی كه گوش دارنده است به صدای دست بر سر و سینه زدن صاحب مصیبت و حزن كه می شنود صدای خبردهنده ی مرگ را و حاضر می شود گریه كننده را. یعنی من نخواهم نشست كه تا خبر هلاكت مسلمانان را بشنوم و حاضر بشوم گریه كنندگان ایشان را، بلكه فرصت به دشمن نمی دهم و دشمنان را به سزای خود می رسانم.

[صفحه 653]


صفحه 652، 653.








    1. در نسخه های چاپی موجود، پس از این سخن افزوده اند: «ثم لا یعتبر» یعنی و بعد از آن عبرت نمی آموزد.